اطلاع از بروز شدن
شنبه 86 اردیبهشت 1
این مطلب را شنبه بیست و هشتم آبان 1384ساعت 12:45 در وبلاگ قبلی ام ( لبگزه ی بلاگفا ) نوشته بودم ... امروز به اینجا منتقل شده است
با سلام به همه ی دوستان عزیز و پوزش از تأخیری که دست خودم هم نبود ...
نوبتی هم که باشد نوبت پاسخ پاسخ به سؤالات است. ابتدا دو سه تا سؤال را که سعی کردم یکجا پاسخ بدهم مرور می کنیم:
یکی از دوستان توسط ایمیل پرسیده است: آنچه به عنوان اماکن، زمان های و حالات مکروه در آداب زفاف و زناشویی و آثار مترتب بر آن که در متون اسلامی آمده است، آیا واقعیت دارد؟ مثلا اینکه اگر پدر و مادر در شب عید فطر یا زیر درخت میوه و یا در محاق ماه یا بین طلوع فجر و آفتاب و یا روی پشت بام و یا در حمام و یا در گذرگاه مردم و یا با نیت نامحرمی دیگر و... ارتباط جنسی برقرار کنند، فرزند حاصل از آن ارتباط، دارای نقص عضو یا نقص عقل می شود. مثلاً شش انگشتی می شود و یا اینکه کور یا لال یا مخنث و یا ابله و دیوانه و...
البته این سؤال می تواند به عنوان یک پرسش کلی تر مطرح شود و آن اینکه اولاً زمان ها و مکان ها چه تفاوتی با هم دارند؟ مگر نه آنکه همه ی آنها آفریده ی خداوند متعال هستند؟ ثانیاً این تأثیرات که معمولاً هم غیر طبیعی به نظر می رسد از کجا اثبات شده است؟ و آیا بدین معنی است که هر کس چنان کند قطعا آن آثار را دارد؟ ثالثاً اینها چه ارتباطی با هم دارند و چگونه متصور است که روی پشت بام با داخل اتاق فرق داشته باشد؟ رابعاً و در نهایت اینکه آیا این با عدل خداوند سازگار است که پدر و مادر اشتباه کنند ولی تقاص اشتباهات آنان را فرزندشان بدهد؟
سرکار خانم محدثه نیز یکی دو تا سؤال کرده اند از جمله : ... یه سوال دیگه هم می پرسم . ببخشید ولی هر وقت توانستید پاسخم را بدهید: در یکی از آیات قرآن ( الان در خاطرم نیست) و همچنین در حلیة المتقین زنانی را که نمی توانند صاحب فرزند شوند را مورد خطاب قرار داده که این گونه زنان از ...
می خواستم بپرسم آیا خلقت اینگونه زنان دست خودشان است؟ اگر خانمی نتواند صاحب فرزند شود آیا او مقصز است؟ یادمه یه روز در تلویزیون هم خانمی این سوال را مطرح کردند ولی متاسفانه من جوابی دریافت نکردم.
دوست دیگری با اسم مرده شور نوشته است: من شنیدم بچه های ناقص و مریض نتیجه ی گناه های پدر و مادرن. البته قبول ندارم این حرفا رو.
هو الحق المبین
یک نکته که قبل از هر چیز باید متذکر شوم این است که زمان ها و مکان های مقدس و گرامی و حتی اعدادی که جنبه های قداستی یافته است، در همه ی ادیان و فرهنگ ها و ملل و نحل مختلف پذیرفته شده و غیر قابل انکار است. البته ملاک این ویژگی ها و تقدس ها با توجه به تفاوت ملت ها و فرهنگ ها تفاوت دارد که فعلاً کاری به آن نداریم و به بحث اصلی می پردازیم.
این قبیل روایات ــ هر چند باید در صحیح بودن و استناد آنها دقت کرد ولی بر فرض صحیح بودنشان ـــ تنها به کراهت زفاف و زناشویی در اماکن، اوقات و حالات خاصی اشاره دارد و اشعاری به حرمت آن ندارد.
می دانیم که بر اساس اعتقادات ما دستورات الهی و احکام دین مبین اسلام، ناشی از علت ها و حکمت هایی است که تا هنوز بسیاری از آنها برای بشر روشن نیست. مگر آنکه خود آیات یا روایات در مقام تعلیل و تبیین دلایل صدور حکم به ذکر این علت ها پرداخته باشند.
ما باور داریم که خداوند حکیم و دانا هیچ حکمی را بدون حکمت مقرر نکرده و اطلاع یا عدم اطلاع ما از فلسفه ی آن، فرقی در آثار آن حکم ندارد. زیرا مطلوب بودن یا مطلوب نبودن هر چیز نزد پروزدگار هستی، بستگی به آثار وضعی مثبت یا منفی آن دارد. یعنی وجوب، حرمت، کراهت، استحباب و مباح بودن هر کاری بسته به همان آثار وضعی و شدت و ضعف آنها می باشد.
بنابر این در حقیقت بودن احکام الهی هیچ شکی وجود ندارد. اما کشف راز این حقایق یا همان آثار وضعی، چیزی نیست که در دایره ی علم کلام و اعتقادات قرار گیرد ... این وظیفه ی آکادمی های علمی و دانش بشری است که بدان بپردازد. حالا اگر این دانش هنوز نتوانسته چنان پیشرفتی کند که از این حقایق سر درآورد و راز آنرا بگشاید، دیگر تقصیر اصل مطلب نیست و باید منتظر پیشرفت بیشتر تکنولوژی و علوم بشری باشیم. همانطور که مثلاً امروز در لابراتوارهای پیشرفته ثابت شده که گوشت خوک دارای میکروبی است که در چند صد درجه ی حرارت نیز از بین نمی رود. این در حالی است که وقتی در زمان پیامبر حرام بودن آن اعلام شد، هرگز دسترسی علم بشر به این اندازه نبود و از سر تسلیم نسبت به اسلام و کرنش در برابر خدای متعال پذیرفته بودند.
البته اینجا جای مباحث بسیاری از جمله علت حکم و حکمت آن و تفاوت های آنها وجود دارد که فعلاً به خاطر مجال کم و حوصله ی خوانندگان از آنها پرهیز می کنیم.
بنابر این در پاسخ به اینکه چرا زفاف و زناشوئی در آن اماکن، زمان ها و حالت های مذکور مکروه است، می توان گفت که این امر قطعاً دارای آثار زیانبار و پی آمدهای منفی هست که ما هنوز بدان علم نیافته ایم. به عنوان مثال، درست است که آمیزش در بالای بام خانه ها به حسب ظاهر با زیر سقف ها فرقی نمی کند؛ اما جای این سؤال هست که مگر عقل بشری به همه ی ریزه کاری های موجود طبیعی و تأثیر و تأثرهای عالم پی برده است؟ آیا می توانیم ادعا کنیم که به تمام ظرافت های علمی در گردش زمین و تأثیر پذیری آن از کرات دیگر مثل ماه و همچنین تأثیر گذاری بر آنها، الکتریسیته های موجود در فضای پیرامونی ما و ابرهای شناور در آسمان، نوع اختلالات فیزیولوژیکی در اماکن و شرایطی خاص و فعالیتهای شیمیایی بدن و اندام های فیزیکی و به قول دانشمندان فعالیت فیزیکو شیمیایی به خصوص توسط مغز انسان و هزاران هزار نکته ی ریز و درشت دیگر و ... آگاه هستیم؟ آیا به ارتباط هیجانات جنسی انسان و تشعشعات مادون قرمز و بنفش و... و تشکیل نطفه آدمی واقف شده ایم؟
مطمئناً چنین ادعائی از روی کمال نا آگاهی است و به یقین کسی چنین ادعائی نکرده و نتواند کرد. به قول دوستمان سپهر اگر در زمان رسالت پیامبر(ص) که مردم عامی و جاهل آنروز می گفتند ما خدایی را می پرستیم که بتوانیم او را ببینیم؛ آیا پیامبر می توانست به آن مردم بگوید دلیل اینکه می گویم شبها زیر درخت نخوابید، این است که درختان در شب گاز کربنیک تولید می کنند؟ آیا می توانست بگوید اینکه می گویم در ظرف هایی لب پریده آب نیاشامید، به خاطر آن است که محل تجمع میکروب است؟ آیا چاره ای غیر از این بود که بفرماید شیطان در آن جا سکونت دارد؟
البته ممکن است گفته شود ما تا کنون اثر سوئی ندیده ایم و آثار گفته شده در این روایات برای فرزند حاصل از این نوع آمیزش، کلیت ندارد. جواب این است که اگر کلیت داشت مطمئناً حکم به حرمت می شد نه کراهت. به خاطر همین است که در این نوع روایات ، هنگام ذکر آثار منفی ناشی از این کار، گفته شده است که محتمل است چنین شود و یا اینکه اگر فردی چنین کرد و چنان شد، جز خود کسی را ملامت نکند و تقصیر را به عهده ی خدا و دیگران نیندازد.
این نکته نیز قابل ذکر است که هر معلولی حاصل علت هایی است که ممکن است این کار، یکی از این علت ها باشد و چنانچه مجموعه ی علت ها با هم جمع شدند آن معلول به وجود می آید. اینجاست که فلاسفه علت تامه و علت نا قصه را مطرح می کنند و ما به دلیل پرهیز از اطاله ی کلام از آن می گذریم.
این نوع بیان در علوم روز مثل علم پزشکی نیز وجود دارد. مثلا وقتی می گویند هنگام سرما خوردگی خربزه نخورید، معنایش این نیست که حتماً و بدون برو برگرد بیماریتان افزون می شود؛ اما احتمال آن فراوان است.
اما قسمت پایانی و مهمتر بحث این است که با عدل الهی چگونه سازگاری دارد که فرزندی به خاطر خطای پدر و مادر و در نظر نگرفتن شرایط مناسب تولید مثل و عدم پرهیز از فعلی مکروه یا حتی حرام، به سرنوشتی ناخواسته دچار شود که موجب ملال و رنجش او در طول زندگانی گردد؟
در پاسخ باید گفت یکی از قدیمی ترین مطالب فلسفی که از ارسطو گرفته تا مارکس و انگلس بر آن اتفاق نظر دارند اصل به هم پیوستگی جهان است. یعنی جهان هستی یک واحد به هم پیوسته و غیر قابل تجزیه است که نمی توان به اجزای آن به طور جداگانه نگاه کرد و هر جزء را بدون در نظر گرفتن این همبستگی و تأثیر و تأثر متقابل با اجزای دیگر مورد قضاوت قرار داد.
این نواقص و کاستی ها و پی آمدهای مورد بحث نیز قابل انفکاک از مجموعه ی هستی و جریان امور جهان نیست. همانطور که بالاتر گفتیم نظام علل و معالیل یا علت ها و معلول ها اساس قاعده مندی و سنت حاکم بر جهان است که نمی توان جهان را بدون اینها فرض کرد. به عبارت دیگر هر گاه که یک علت به ضرورت فلسفی رسید بی شک معلول اتفاق می افتد و کسی نمی تواند جلوی آنرا بگیرد. پس بر اساس این قاعده مندی و علل و عوامل طبیعی است که چنین حادثه هایی پیش می اید.
درست مثل یک تابلوی نقاشی که مجموعه ی رنگ ها و اجزای آن با هم و در کنار یکدیگر تابلو را ایجاد می کنند و چنانچه همه ی آن از یک رنگ بود، اتفاقی نیفتاده بود و اصلاً تابلوئی وجود نداشت. این بدین معنی است که در این تابلو هر کدام از رنگ ها نقشی ذاتی ایفا می کنند و پستی به عهده دارند و هیچ جزئی به تنهایی و بدون در نظر گرفتن ارتباطش با سایر اجزا و ایفای نقش ذاتی خویش قابل بررسی نیست.
بنابراین نمی توان گفت رنگ مشکی مثلاً زشت تر و رنگ قرمز زیباتر است. همانطور که در نظام اعداد یا اشکال هندسی و شکل حروف نیز نمی توانیم بگوییم چرا مثلث یک ضلع کمتر از مربع دارد و یا اینکه چرا دال کج است و الف راست است؟ بدین معنی که به مثلث و حرف دال ظلم شده است.
بر اساس این نقش های ذاتی و علل و عوامل طبیعی است که چنین اتفاقاتی می افتد و خداوند نیز برآن نیست که این خاصیت را از جریان طبیعی جهان بگیرد. بنابراین نمی توان انتظار داشت که خداوند متعال جهان را بدون قاعده مندی می آفرید و یا اینکه به خاطر جلوگیری از این نواقص و کمبودها و به اصطلاح سوختن بی گناهان، جلوی تأثیر علت ها را می گرفت تا ما شاهد چنین پدیده هایی نباشیم.
یعنی نظام جهان اینگونه نیست که همه ی علت ها آماده بشود ولی خداوند بخواهد که معلول آن اتفاق نیفتد. در همین جریان طبیعی است که زشت و زیبا معنی می یابد و سالم و ناسالم مفهوم پیدا می کند. یعنی اگر همه زیبا بودند دیگر زیبایی وجود نداشت و اگر همه سالم بودند دیگر سلامتی و ...
دیگر اینکه این نواقص و کاستی ها هر یک برای مجموعه ی جهان فوائدی دارند که آثار نیک آن به کل نظام هستی برمی گردد و بسیار بدیهی و واضح است که نمی توان در یک نظام دسته جمعی، مصالح و خیر جامعه را فدای مصالح افراد کرد. و البته ما در این گذر در صدد بیان این فوائد که تنها بخشی از آنها در کتاب ها ی معتبر احصا شده است نیستیم.
از طرف دیگر در روایات دینی ما آمده است که این افراد، به میزان عدم برخورداری از نعمت سلامت و ناراحتی هایی که دچارش هستند، در آخرت از امتیازات و عوض هایی برخوردار می شوند که جبران کمبودهایی که در دنیا به خاطر جریان عادی امور جهان داشته اند، بشود.
این بحث ، بحثی بسیار مفصل است که علاقمندان می توانند به کتاب های اعتقادی از جمله کتاب "عدل الهی " نوشته ی استاد شهید مطهری مراجعه کنند.
در همین جا پاسخ سرکار خانم محدثه در مورد زنان نازا و ارتباط آن با عدل الهی نیز روشن می گردد. اما اینکه سفارش شده که با آنان ازدواج نکنند، باید بگویم من ندیده ام که در قرآن به چنین مطلبی اشاره شده باشد. در باره ی روایات نیز همانطور که در ابتدای بحث عرض کردم باید در صحت آنها و صدورشان از امامان معصوم، بررسی دقیق تری بشود تا صحت انتساب مشخص گردد.
فعلاً و بر فرض صحت این انتساب باید گفت در این دست از روایات چیزی که به عنوان بی احترامی به آنان تلقی شود، یافت نمی گردد و حد اکثر این است که گفته شده از ازدواج با آنان خودداری نمایید.
به یقین می توان گفت که این موضوع هیچ منافاتی با کرامات انسانی آنها نیست که با روح دین اسلام منافاتی احساس شود. این به خاطر آن است که مهم ترین فلسفه ی ازدواج، تکثیر نسل و بقای نوع به ویژه گسترش نسل مسلمانان آن هم در آن دوره ی کم تعداد بودن آنان است. بنابر این اگر مسلمانان به ازدواجی تن در دهند که نتیجه ی آن کاهش و بریده شدن نسل باشد، دور شدن از آن هدف مقدس بود.علاوه بر این، این ممانعت به احتمال قوی در مورد شیوه ی تک همسری است و چنانچه افرادی با داشتن همسر یا همسران دیگر بخواهنر همسری نازا انتخاب کنند، منعی در کار نباشد.
در باره ی اینکه مگر خلقتشان دست خودشان بوده است، همانطور که پیشتر گفتم درست است که خلقتشان دست خودشان نبوده است و هیچگونه تقصیری در این راستا نداشته اند؛ ولی گفتیم که هر معلولی زاییده ی علتی است که هر جا علت به حد تام برسد، نمی تواند معلول را در پی نداشته باشد.
و اگر چنین چیزی مورد انتظار ما باشد به معنای آن است که کل نظام خلقت به هم بریزد. اما ممکن است گفته شود که چه کسی پاسخگوی محرومیت این معلول ناخواسته از بسیاری از امتیازات و نعمت های الهی است، می توان گفت درست است که بعضی ها به دلیل جریان نظام هستی از نعمت های بسیاری محروم هستند؛ اما بر اساس آمزه های دینی ما از آنجا که زندگی بشری تنها محدود به زندگانی دنیا نیست، خداوند متعال در آخرت و روز جزا به مقداری به آنان پاداش و اجرهای بی بدیل عنایت خواهد کرد که نه تنها جبران این کمبودها را می نماید که فزون تر نیز خواهد بود.
والسلام
اکنون نظر دو تن از دوستان را که کامنت گذاشته بودند، نیز مرور می کنیم:
سپهر دوست عزیزم نوشته است : به مسائل جالبی پرداخته اید..خدا خیرتان بدهد برای جدا کردن خرافات از واقعییات که گره کور مشکلات جوانان ما و دین گریزی بیشتر ناشی از این محملاتیست که چهره واقعی دین را در پس خود مخفی ساخته است.
شاید خسته کننده باشد.. اما سید شما زبان مرا نیز به سخن گشودید و با اجازتان بطور خلاصه دو مطلب کوتاه..
جزیره خضرا (مثلث برمودا) اراجیف محض است چون خدای ما همانست که در دفاع از چوپانی موحد در مقابل پیامبر وقت ایستاد و او را به معذرت خواهی واداشت...
تو برای وصل کردن آمدی....نی برای فصل کردن آمدی
ایا چنین خدائی امامش قاتل عابرین از حرمش است...!!!؟
میدانید که همیشه کتب جوک و فکاهی بدون زحمت تر از مطالب علمی نویسنده را به شهرت میرساند...و به دانشی هم نیز ندارد..
همه میدانیم که اعراب قبل از اسلام از بدوی ترین اقوام بودند .یکی از دلایل بعثت پیامبر از ابن قوم نیازمند تر بودن آنان بوده..مثل قوم عاد...لوط.....و
ایا اگر پیامبر در بیش از 1400 سال پیش میفرمود.. شبها زیر درخت تجمع گاز کربنیک زیاد است و یا تشعشعات ماورا’ بنفش یا مادون قرمز در زیر نور ماه در فضای باز(پشت بام) زیاد است و این برای تشکیل نطفه زیان آورست..آن قومی که میگفتند ما خدای غیر قابل رویت را چگونه بپرستیم!!!! سخنان رسول خدا را باور میکردند....ایا وجود بیماری هاری و.... را میفهمیدند.؟.استفاده سگ نجس است و زیر درخت یا پشت بام آمیزش حرام یا مکروه...و... قابل فهم تر نبوده است....
این مسائال به مرور زمان توجیه های علمی خود را یافته است.... پوزش از به درازا کشیدن سخن.
همینطور دوست خوبمان سمیه نوشته است: با عرض سلام خدمت سید و تمام دوستان عزیز میخواستم مطلبی را در پاسخ (مغایرت بعضی از امور ناخواسته را با عدل الهی ) ارائه دهم البته با اجازه آقا سید:
عدل الهی مقتضی آن است که این گروه از دردها و رنجها(بخشی از تلخکامی های انسان که برانگیخته از اعمال او نیست) به طریقی(خواه در دنیا خواه در آخرت) جبران گردند، به عبارت دیگر، خداوند در دنیا یا آخرت، نعمتی را به انسان درد کشیده می بخشد که از درد و رنج او بزرگتر است و از این طریق، رنجوری و درد مندی او راجبران میکند بدین ترتیب روشن میشود که آلام دنیوی انسان بر سیمای عدل الهی خدشه ای وارد نمیکند.
وجود انواع گوناگون تفاوت میان آفریدگان خداوند از لولزم جدایی ناپذیر قوانینی است که تغییر یا جدایی آنها از جهان آن ها از جهان امکان ندارد تفاوتهای تکوینی موجودات به هیچ رو تبعیض نیست. در جایی که دو شی، دارای بهره یکسانی باشند، ولی آن بهره تنها به یکی از آن دو داده شود، اما دست نیافتن برخی از موجودات به پاره ای از کمالات از آن رو است که به دلیل قوانین حاکم بر هستی، اساسا قابلیت نیل به چنین کمالاتی را ندارند، به بیان دیگر، فیض خداوند نامحدود است، ولی ظرفیت و قابلیت آفریدگان او محدود است و این محدودیت نیز از ویژگی های جدایی ناپذیر عالم به شمار می آید. بنابر این عدل الهی با تفاوتهای تکوینی موجودات تناقضی ندارد ، زیرا این گونه تفاوتها به ظلم یا تبعیض نم انجامد.
و دیگر اینکه در مورد مصائب و بلاهایی که بر سر انسانهایی که مستحق آن نیستند وارد می شوند این دسته از افراد طبق قرآن و روایات مشمول سنت ابتلا یا امتحان شده اند که البته این سنت هم برای افراد نیک است و هم افراد شر و ظالم که در مورد افراد نیک غرض آزمایش و اندازه گیری میزان صبر و شکیبایی آنان می باشد(بهترین مثال نیز ایوب پیامبر میباشد) و یا اینکه به گفته حضرت علی این سختیها گاه زمینه شکوفایی استعدادهای نهفته انسان میباشد که جز در سایه مصائب تحقق نمی پذیرد. که بسیار زیبا میفرمایند: بدانید که شاخه درختی که در بیابان می روید سخت تر است (حال آنکه) پوست سبزه های خوش نازک تراست و آتش گیاهان صحرایی افروخته تر و خاموشی آنان دیرتر.